بیـــ قــافـیــه هـای بـا مخــاطـبــ مـن

با دیدنت زبان دلم بند آمدست شاعر شدم که لال نمیرم فقط همین

خــوب ِ مــن ، ... (تقدیم به ...)

 

خــوب ِ مــن ،
.
همین جا درون شعرهایم بمان
.
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
.
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
.
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
.
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
.
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهمــ...

 

[ 20 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

خوب میدانم! تقدیر را ... (تقدیم به ...)

خوب میدانم!
تقدیر را بهانه کرده اند برای نرسیدن من به تو...
باور کن هیچ مانعی نیست؛
فقط به گمانم...
شاید هنگام نگارش تقدیرمان،
خدا عطسه کرده باشد!
همین...
به صبر که اعتقاد داری؟

[ 20 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

و سکوت می کنیم ... (تقدیم به ...)

و سکوت می کنیم ...
هم من...
هم تو...
اصلا بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم...
دو خــط موازی هیــچ وقت به هـم نمی رسند...
اما...
این دلیل نمی شود هـمدیگر را دوست نداشتـه باشند

[ 20 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

و روبروی شما ... (تقدیم به ...)

 

و روبروی شما دست و پام می لرزد

به گفتگو نكیشده صدام می لرزد


همان از اول دیدار ، بند بند تنم

به محض این كه بگویم سلام ، می لرزد


هراس عشق قرار از كفم برون برده

دلی كه دلهره دارد ، مدام می لرزد


و خواستم نشود فاش گریه هایم باز

نمی شود ؛ چه كنم ؟! شانه هام می لرزد


بگیر دست مرا بین دست هات ، تا

كسی نفهمد از این دو ، كدام می لرزد

 

[ 20 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

قـهـوه دم مـیـكنـم ...

قـهـوه دم مـیـكنـم ...
نـصــف قـاشـق سـیـانـور بـه فـنـجـانـت مـیـریـزم
لـبـخـنـد كـه مـی زنـی
مـیـگـویـم : " قـهـوه ات سـرد شـده، بـگـذار عـوضـش كـنـم ... "
ایـن كـار هـر شـب مـن اسـت

[ 20 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]